پارک امامزاده آستانه اراک( قسمت دوم )
راستی ما برای شهیدان چکارکرده ایم !!! بی حجابی
پارک سرسبز وبا طراوات کنار امامزاده آستانه با در ختان کهنسال وشادابی خود حال وهوای دیگری دارد اما نوشته کپی شده چسبانده شده به تیر برق مرا از سرسبزی خود خارج کرد راستی برای شهیدان یا بعد شهیدان ما چکار کرده ایم بی حجابی زن بی غیرتی مرد است آنهم توسط یک جایی که خود سفیر هدایت می باشد آنهم بر روی رنگ زیبای تیر چراغ برق نه بر جای مخصوص اعلانات برآن شدم تا بگویم خودم بعد شهیدان چکار کرده ام .بعد از آنکه متوجه شدم دیگر شهید نخواهم شد ودیگر صدامی در کار نخواهد بود وگذرم به شهیدان نمی افتد غیر از اینکه برایشان فاتحه بفرستم آنهم اگر وقت داشته باشم یا ترافیک اجازه دهد یا اینکه نخواهم کار دیگری انجام دهم لذا خیالم راحت شد کمی فکر کردم که از کجا شروع کنم از خانه یا ماشین یا مدرک تحصیلی یا گرفتن وام یا گرفتن پست ومقام یا تعویض قیافه خودم ریش وآداب را کنار گذاشتن در همین فکر ها بودم که دانستم اگر نجنبم دیر خواهد شد واز قافله باز خواهم ماند . چون سالها بود که با عطر وبوی شهید وشهادت نمی شد که به اوضاع خودمان سروسامانی بدهیم اگر می خواستم کاری کنم می گفتند که از معنویت خارج شده دنبال مادیت می رود دیگر نمی توانستم انگشتری وتسبح بدست گیرم وریش را شانه کنم وعطر بزنم ودر صف اول جماعت بروم لذا مجبور بودم رعایت شئونان اسلامی کنم اما اکنون دیگر زمینه آماده بود من هم سالها بود که از نظر مالی عقب افتاده بود وشرایط مهیا نبود من می خواستم تمام این عقب ماندگی را جبران کنم وباید در این راه چهار اسبی می تاختم تا جبران شود وبه هر کاری هم که شده دست بزنم . ابتدا شروع به گرفتن مدرک تحصیلی دهان پر کن کردم تا بوسیله آن جزو افراد تحصیل کرده باشم وتخصص داشته باشم سپس طوری عمل کنم که بگویند او با زمان حرکت می کند ود زمان سابق غرق نشده است واپس گرا نیست در این گیرودار بودم که افرادی مثل خودم را شناختم ومتوجه شدم از من زرنگتر هم هست با آنها همکار شدم بودند افرادی که هنوز در سیر وسلوک سالهای گذشته بودند با هر طرفندی که می شد عقب مانده واپس گرا متحجر آنها را کنار می زدیم حتی داخل جلسات هم از آنان استفاده نمی کردیم به عوامل خودمان هشدار می دادیم که بااین جماعت رفتار نکنند دیگر کسی کنار این جماعت نبود قبل از اینکه بخواهند علیه ما در جایی چیزی بگویند ما زودتر اقدام می کردیم وبر علیه آنها سخن می گفتیم نفر بعدی هم به بهانه کاری دیگر می رفت واورا خراب می کردیم تا اگر بخواهد گزارشی علیه ما بنویسد گزارش او بی اثر شود او یا مجبور بود با ما کنار بیاید یا مجبور بود به علت فشار کاری وعدم همکاری بااو از کار کنار برود حتی اگر می خواست مرخصی هم برود بیان می کردیم نه خدارا خوش نمی آید باید کار کنی وبا عقاید خودش اورا وادار به ادامه کار می کردیم فشار کار باعث می شد خسته شود روحیه اش را از دست بدهد با دیگران وبا همه در گیر شود وما به همان اندیشه خود برسیم اعصاب ندارد توان ندارد نمی تواند خسته است روحیه لازم را ندارد وبعد هم راحت اورا کنار می گذاشتیم براحتی آب خوردن اضافه کار راهم طوری منظم می کردیم که یک نفر ساده ناآگاه همه امورات را انجام دهد مبلغی به او می دادیم تا کار ها کجدارو مریض انجام شود وخودمان هم در کنار او باشیم واضافه کار اصلی ورضایتمند خودمان را گرفته باشیم نگاه دیگرمان هم به اطراف بود مبادا افرادی مسئولیت بگیرند که فردا نشود با آنها کنار آمد خوب تحقیق می کردیم آدمی باشد که بتوان سوار او شد وتابع باشد در غیر اینصورت مصیبت می شود بطور مثال اگر مسئول امور مالی خطرناک باشد واز آن آدم های بیت المالی که مصیبت پس باید کسی باشد که مقداری به او بدهیم وبقیه را خودمان بهره برداری کنیم مقداری اضافه کاری به او بدهیم تا ساکت باشد بقیه موارد هم دست خودمان است او هم جرات نق زدن را ندارد خب حالا ما بایستی فکر خانه وماشین هم باشیم راه دارد می توانیم در آمد ها را به بانک دیگر بگذاریم ودر قبال چند ماهی که این در آمد آنجاهست یا به خاطر کار کرد آن یک وام جانانه بگیریم ومشگل خودمان را حل کنیم مسئول مالی را هم ضامن می کنیم تا پایش گیر باشد بعد هم اگر او خواست مبلغ دیگری در بانک دیگر ووامی هم برای او کار نا شرعی هم نیست یک نوع خدمت است البته آدم های زیرکی هم هستند که گاهی متوجه این امورات است مواظب آنها هم باشید این افراد که در منطق من به آنها می گویم کور صهیونیست وممکن است خطرناک باشد باید اورا هم با یک مقداری اضافه کاری سرگرم کرد خوب مدرک او هنرستانی است یک کار غیر مناسب با تخصص به او می دهیم تا مشغول باشد اگر هم اتفاقی افتاد پایش هم بواسطه عدم مناسبت کارش با تخصصش گیر باشد خب بعد از شهیدان ما خیلی کار کردیم البته برای خودمان توانستیم خیلی از افرادی که هنوز حال وهوای آنموقع را داشتند از کار بر کنار وخانه نشین کنیم باید ریزش باشد باید رویش باشد وباید جوانتر ها سر کار بیایند البته کار مهمتری هم صورت گرفت وآنهم این بود که نگذاشتیم خوی واخلاق جماعت قدیم به افراد جدید منتقل شوند نگذاشتیم کنار هم باشند البته می خواستیم در اصطلاح خودمان بانظم شوند واز توچه پنهان می خواستیم بله چشم قربان شوند آخر قدیمی ها عادت کرده بودند برای هر کاری استخاره کنند وفتوی دهند البته این ماجرا خوبی های دیگری هم داشت وآن این بود که این جدید ها در یک حالت دو گانه ارزشی قرار می گرفتند با افکار قدیمی ها وارد می شدند وخوی ورفتار جدید می یافتند واین باعث می شد زود تصمیم نگیرند وبا ما حرکت کنند وچیزی نفهمند امروز خیالمان راحت است که این افراد تابع هستند البته ما همان وجهه بیت المال وحفظ آنرا گوشزد می کنیم خاطراتی هم از گذشته می گوییم اما همراهش تنبیح واخراج راهم می گوییم دیگر هر چه سواری بخواهیم این افراد می دهند درس آداب واخلاق می گوییم تبلیغ می کنیم دیگر کسی نیست بگوید چرا به آن فرد اضافه کار می وبه این نمی دهی او مستحق مسئولیت هست این نیست آن فرد ساعت نه سرکار می آید این یکی ساعت یازده می رود بایستی از قافله عقب نماند وبازمان حرکت کرد هر روز می خواستیم نصیحت بشنویم رعایت حال مشتری رعایت حال بیت المال رعایت شان فلان وهزار حرف دیگر وبجای آن افراد چند تا دختر زیبا روی خوشگل هم می گذاریم هم مشتری ها لذت ببرند هم خودمان حال می کنیم ودر آمد حاصل می شود ودر عمرشان یک کلمه حرف اضافی هم نمی زنند آرایش می کنند بوی اتوکلن آنها سرآدم را گیج می کنند هیچ برادر وخواهری هم با اوندارم البته اگر بیوه هم باشند که جای شکر دارد به خاطر خدا به بچه هایش هم کمک می کنی وخدا راضی می شود البته مهمترین کاری هم که کرده ام این استکه قبلا مجبور بودم فتوی برای هر کاری بگیرم اما امروز دیگر به جایی رسیده ام که خودم فتوی می دهم به آن عمل می کنم وبخواهم آنرا لغو می کنم ظاهر خودم را هم حفظ کرده ام راستی نگفتم دوسه باری هم مکه رفته ام وحاجی آقا هم هستم تمام ریسس وروئسای بالاتر را هم دعوت کرده ام این یعنی ترقی کردن وپیشرفت کردن وخیلی از کار هایی که مجال ندارم بگویم راستی تو نمی خواهی اندیشه برتر داشته باشی نمی خواهی ماشین وخانه داشته باشی ونمی خواهی حاجی آقا باشی تا کی می خواهی خانه نشین باشی چقدر بتو گفتم با زمان خودت را تطبیق بده شهید برحمت خدا رفته خدایش بیامرزد البته گاهی که از کنار قبرستانها می گذرم اگر صدای سیی دی بگذارد وحواسم باشد برایشان فاتحه می گویم آنها سفیر هدایت برای ما بودند اگر آنها نبودند امروز ما در این پست ومقام نبودیم خدا می داند ما ممنونشانیم اما زمان تغییر کرده است اینترنت وماهواره هست دیگر به گذشته تعلق نداریم انشائالله فرصت بدست می آید وجبران می کنیم فقط انتظار دارم از دعای شهیدان بهره مند شویم راستی توکه سفیر هدایت هستی بگو چکار کرده ای . نویسنده :شریف